بی خیال شدم

ساخت وبلاگ

 چقدر عادی شده 

این زندگیم

دیگه نه سختی ها درد داره

نه خوشی ها مزه

دیگه هیچ چیز معنی نداره

انگار فقط یه نفسی داره میاد و میره

انگار محکومم به زنده بودن

روزگار اونجوری که میخواستم نچرخید

شاید یه روزی همونی بشه که میخوام

ومیدونم میشه

ولی نوش دارو بعد از مرگ سهراب ؟؟؟؟

وقتی دیگه هیچ دلخوشی برام نمونده هیچی فایده نداره

ای کاش روزگار یه ذره

فقط یه ذره

باهام مهربون تر بود

من دل کیو شکسته م ؟؟؟

کی ازم ناراحت شده ؟؟؟

چه گناهی کردم  ؟؟؟

این حقم نیست

خدا جون گوش میدی ؟؟؟؟

این حقم نیست

این همه درد

این همه تنهایی

این همه غصه

این همه ...................

حقم نیست نیست نیست

خدایا چرا تا شادی میاد زود تموم میشه ولی غم همش اینجاس چرا

زندگی دوباره بعد از این همه تلخی...
ما را در سایت زندگی دوباره بعد از این همه تلخی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lonelymoon74 بازدید : 115 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 17:40